مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

احمدی نژاد یک بلاست!!!!

اخیرا در مقالات برخی دوستان مطالبی خواندم که نکات زیر را در آن راستا مطرح می کنم.إن شاء الله که ضمیر مرجعش را پیدا کند. 1.     1. مساله اول احمدی نژاد است. احمدی نژاد کیست؟ از نظر من احمدی نژاد یک بلاست.آیا غیر از این است که دوستی های سی ساله را بر هم زده و جمع دوستان را پراکنده ساخته و با آوردن نامش تمامی جمع ها به دو دسته تقسیم می شوند؟؟؟ احمدی نژاد یک موجود مهوِّع (تهوع آور) است . موجودی است که وقتی نظام او را فرو بلعید مجبور شد کسانی مانند هاشمی را بالا بیاورد. احمدی نژاد یک موجودی است که گند زد به محیط اتاق انقلاب . کثافات هاشمی و یک سری زرد آبه هایش را ریخت بیرون. آن هم کجا وسط اتاق انقلاب. وسط این هم دیسیپلین بین المللی . وسط جایی که قرار بود جنبش های آزادی بخش دنیا از آن عبرت بگیرند. این شد که انقلاب به تقلا افتاد و عده ای گمان کردند که حالا باید دیگر این موجود را که دارد تمامی امحاء و احشایش به یکدیگر می پیچد را هپولی کرد. فارق از این تفکر که حالا نظام بالا آورده اما بالاخره شکمش بهتر کار می کند !!! و اهمیت این مساله در کلام بوعلی هویداست که می گوید شکم روان بهتر است از مادر مهربان. 2.    2.  مساله دیگر مساله «شاخص» ها و «اشخاص» است. مستند این روایت حدیثی است که می فرماید :«افراد را به حق بسنجید و نه حق را با افراد.»اگرچه این کلام به صورت کلی صحیح است که ما باید برای دریافت وشناخت حق به سراغ افراد نرویم بلکه باید افراد را بر اساس حق بسنیجیم اما در اینجا چند نکته مهم به نظر می رسد: اولاً: همیشه کلام حق بر زبان اهل حق جاری نیست. مگر همین علی علیه االسلام در مورد شعار خوارج که می گفتند «لا حکم إلّا لله» نفرمود :« کلمة حقٍ یُرادُ بها الباطل» یعنی گاهی انسانهایی پیدا می شوند که حق گو هستند اما حق جو نیستند. اینها در این بازار مکاره دنبال کالای خود می گردند. همین امامی که جناب موسوی نخست وزیر ایشان بودند به مبارزین فلسطینی فرموده بودند :« اگر این صهیونیست ها بر سر مناره ها اذان هم گفتند شما باور نکنید.» این حرف یعنی چه؟؟ مگر همین امام نبود که فرموده بودند :« هر گاه دیدید امریکا و انگلیس از شما تعریف می کنند به کار خود شک کنید و بفهمید که جایی اشتباه مرتکب شده اید.» این قصه سر دراز دارد که من به همین مختصر کفایت می کنم ثانیاً: گاهی این سخن بد تقسیر می شود . درست است که شناخت اهل حق باید به وسیله کلام حق ایشان باشد اما این تنها نکته و تنها راه برای شناخت اهل حق نیست. یکی از راههای بسیار خوب که به نظرم بسیار کارآمد تر است این است که ببینیم کسانی که اهل باطل هستند از چه کسی حمایت می کنند. اگر علی را نمی شناسیم معاویه را که می شناسیم . اگر تفسیر درست از کوفی بودن را نمی دانیم اما معنی شامی بودن را که خوب می دانیم. اگر نمی دانیم موسوی راست می گوید یا آن بلای از آسمان فرو آمده-احمدی نژاد- ببینیم بی بی سی ، وی اُ ای و دیگر دوستداران انقلاب و نظام و از همه مهمتر اسلام از چه کسی حمایت می کنند!!!؟؟؟ ثالثاً: نکته دیگری که در این باب توجه به آن ضروری است این است که ما اگر هم می خواهیم کسی را هم بسنجیم و به قول امروزی ها متر کنیم باید متری درخور و مناسب او داشته باشیم. برای فهم این مساله این واقعه تاریخی بسیار آموزنده است . در زمانی که مرحوم بدیع الزمان فروزانفر رئیس گروه ادبیات دانشگاه تهران بودند وبه شاگردان بسیاری نیز در آنجا تعلیم می دادند یکی از آقایان از طرف دانشگاه به ایشان گفته بود که خوب است شما امتحانکی هم بدهید تا دانشگاه به شما یک مدرک دکتری بدهد. نقل است که آقای فروزانفر با لبخند معنا داری گفته بودند که خیلی طرح خوبی است اما چه کسی می خواهد از من امتحان بگیرد؟؟؟!!!! این مساله در زمان ما هم خیلی مهم است. چه کسی می خواهد به چه کسی کار بیاموزد و انتقاد کند؟ قطعاً شخص رهبری عصمت ندارند اما کسی که می خواهد به ایشان انتقاد کند باید چه قد و اندازه ای داشته باشد؟!! آخر در این مملکت پس از انقلاب و دوران بعد از جنگ هر چه تئوری مهم مطرح شده  همه اش به شخص ایشان باز می گردد.تئوری رسالت خواص، تئوری خودی و غیر خودی، تئوری تولید علم، تئوری کرسی های نظریه پردازی و آزاد اندیشی، تامل در فقه حکومتی و … یادم نمی رود وقتی سال اول حوزه علمیه بودم یعنی سال هشتاد چند روز بعد از سخنرانی حضرت آقا درمورد تئوری خودی و غیر خودی که براساس تحلیل تاریخ صدر اسلام ارائه داده بودند ، جناب استاد جاودان که شاگرد خلف علامه عسکری در تاریخ اسلام هستند در کلاس عمومی مدرسه فرمودند : من به عنوان کسی که عمر خود را در تاریخ گذرانده است باید بگویم که تحلیل ایشان بی سابقه است و اگر بخواهم سطح آن را پایین بیاورم باید بگویم جداً کم نظیر است. ایشان زنده اند و حاضر هر کس شک دارد بفرماید برود بپرسد. حالا هر سر از تخم در نیاورده ای می خواهد رهبری را به اسم اینکه ایشان معصوم نیست نقد کند!!! تمامی حوزه و دانشگاه ما به اندازه  نصف ایشان نیز نتوانسته تولید ادبیات انقلاب در عرصه های علمی و فرهنگی وسیاسی کند و اگر خیلی زرنگ بوده باشند دنبال حرفهای این سید را گرفته اند و جلو رفته اند. 3.    3.  مساله دیگر مساله دروغگویی است. همین دروغ هایی که فیلم­اش هم درآمده. همان هاله نور و … سوالی که من از دوستان دارم این است که اگر یک نفر سخنی گفت چه باید کرد در مقابل آن سخن؟ آیا باید فوراً آن را به بدترین وجه ممکن تفسیر کرد؟ یا اینکه در روایات داریم که برای برادر مومن ات عذر بتراش و … من کاری به ادعای آقای احمدی نژاد ندارم.ایشان هر چه دیده اند به خودشان مربوط است و پاسخش را هم خودشان باید عند الله بدهند . سخن من با آنهایی است آن همه درس عرفان خوانده اند و گفته اند و هنوز نمی توانند بستری برای آن ببینند. در مباحث عرفانی یکی از مهمترین مباحث شناخت شهود رحمانی از شهود شیطانی است. در این میان از مباحث متعددی بحث می شود که یکی اش همین رویت های ناقصه است. رویت هایی که گاه قوه مخیله در آن دخل و تصرف می کنند و غیرواقع را برای انسان مجسم می کنند. سخن من با آن دوستانی که به محکمی ادعای دروغگویی احمدی نژاد را می کنند.عرض بنده این است که شاید واقعا ایشان چیزی دیده است.!!! اشکال ما این است که گمان می کنیم که اگر رویت ایشان را تصدیق کنیم  کأنّه ایشان را در حد پیغمبر بالا برده ایم و در مقام عارف واصل قرار داده ایم. نخیر. هذا اول الکلام. تازه باید ثابت شود که این شهود، رحمانی بوده است یا شیطانی ؟؟؟ آنچه که مهم است این نکته است. چه بسا ایشان دیده اند اما به نحو شیطانی … اما این دخلی در اصل رویت ندارد. در ثانی مساله رویت یک مساله ای است که به علم حضوری مربوط می شود . و هر کس اندکی درس خوانده باشد می داند که علم حضوری قابل انتقال به دیگری نیست و به همین دلیل است که تصدیق و تکذیب پذیر هم نیست. مثلا اگرمن الان ادعا کنم که گرسنه هستم چه کسی می تواند بگوید که من دروغ می گویم؟؟ ولو اینکه من لحظاتی پیش دو پرس غذا خورده باشم . حس گرسنگی ربطی به پر بودن و خالی بودن شکم ندارد . فلذاست که کسی نمی تواند سخن من را تایید یا تکذیب کند. مساله شهود آقای احمدی نژاد هم از همین قسم است. چه کسی می تواند ادعا کند که نه من مطمئن هستم که ایشان هیچ چیز ندیده است. این مساله ای است که روانشناسی مدرن نیز آن را تایید می کند. من اگر جای آقایان بودم سعی می کردم ثابت کنم که شهود ایشان شیطانی بوده است نه اینکه کلاً منکر شهود ایشان بشوم. خلاصه در این باب سخن بسیار است. اما سوال من از دوستان بزرگوار این است که اگر ما  یقین به دروغگویی شخصی پیدا کردیم وظیفه مان در این باب چیست؟ آیا باید دوره افتاد و به تعبیر امروزی ها روشنگری کرد؟ ما که از دین این را نفهمیدیم.البته از اخلاق فلسفه سیاسی مدرن جز این توقع نمی رود.این است که ما را به این نتیجه می رساند که دروغگو جلوه دادن ایشان یک برنامه بود. و نسخه اش از قبل توسط اندیشمند بزرگ اصلاحات اینگونه پیچیده شده بود که: آنقدر بگویید احمدی نژاد دروغگوست که اگر گفت ماست سفید است کسی باور نکند. البته کج فهمی نشود که من می خواهم دامن آقای احمدی نژاد را پاک کرده و مقابل ایشان را محکوم کنم. عرض بنده در این است که این کار اشتباه است. وگرنه اخص دوستان نظر حقیر را  در مورد ایشان می دانند و سخن خود را در دومین پست همین وبلاگ در مورد ایشان و اطرافیانشان توضیح داده ام که دیگر نیاز به تکرا نیست. 4.    4.  یکی دیگر از مسائلی که به نظرم مهم است مساله تولی و تبری است. رسول اکرم فرمودند: افضل الاعمال الحبّ فی الله و البغض فی الله-مستدرک ج 12ص225- یعنی برترین اعمال دوست داشتن در راه خدا و دشمن داشتن در راه خداست. بنده نیز با برخی دوستان هم عقیده هستم که چه بسا دشمن داخلی و داخلی از این دعوا سوء استفاده کند و مثلا به عکس امام توهین کند-و بعداً هم با چادر قصد فرار داشته باشد- و در روز عاشورا به نام آقای موسوی و اطرافیانشان آن فضاحت را به بار بیاورد. اما مساله این است که چرا این آقایان تبری نمی جویند ؟چرا نمی گویند  اینها با ما نیستند؟ چرا بیانیه نمی دهند که به خاطر حرمت عاشورا در این روز مهم هیچ کاری نمی کنیم و هر کس بیرون بیاید از ما نیست؟شما که از مدتها پیش در سایتها دیدید که دوستان سبزتان تبلیغ اعتراض در روز عاشورا را می کنند.ندیدید؟؟!! این چیزی است که انسان از آن ناراحت می شود. این جا همان جایی است که انسان توقع دارد که هر مسلمانی فریاد غیرت سر دهد.فریاد بزند و بگوید که ما از اینها دوری می جوییم و آنها را دشمن خود و خدای خود می دانیم . اما چرا اینکار را نمی کنند؟؟ چرا نمی گویند که هر که در روز عاشورا آنچنان کرد باید به عقوبتی سخت دچار شودو… .   قصه تان در این مورد مانند حساب عثمان ومعاویه شده است. عثمان پیغام داد که می خواهند مرا بکشند بیا به کمک و معاویه با لشکر چند هزار نفری خود بیرون از شام ماند تا عثمان را کشتند بعد هم آمد و به خون خواهی خلیفه پرداخت. شما اولا می گذارید حرمت عاشورا را بشکنند بعدا می آیید حلقوم علی را می گیرید که تو بودی که کشتی .جداً انصافتان را شکر. جداً آخرت تان آباد . فریاد بزنید و بگویید که عملکرد بد دولت و نیروهای دولتی بد بوده.بگویید این بسیج است که فلان و بهمان می کند . بنده اصراری ندارم که دامان نیروهای دولتی و طرفداران دولت را پاک کنم اما این واضح است که در این فضای غیر عقلانی و احساسی وقتی با مقدسات یک جماعتی بازی شود-مهم نیست از طرف چه کسی- مردم دم دست ترین متهم را مجازات می کنند آن هم نه به روش عقلانی بلکه به روش خودشان . شما اگر حرمت عاشورا برایتان مهم بود آن را بازیچه نمی کردید. به هیچ قیمتی اجازه نمی دادید حرمت آن شکسته شود. اما خواستید . خودتان خواستید اینگونه شود. و از وقوعش رضایت داشتید. وبدانید مَن رَضیَ بفعلِ قَومٍ فَهُو مِنهم. 5.    5.  یکی دیگر از مسائل مساله­ی مقدمه سازی کردن برای باطل است. شما وقتی زیارت عاشورا می خوانید تمامی کسانی را که در این واقعه عاشورا سهمی داشته اند لعن می کنید. یعنی کسانی را که به اسبان لجام زدند-الجمت- و آنها را زین کردند-اسرجت- در حالیکه اصلا به صحرای کربلا نیامده بودند و یا کسانی که به کربلا آمدند و تنها کاری که کردند این بود که نقاب زدند-تنقّبت- . اینها مسائل مهمی است که باید به آنها توجه شوذ. فلذاست که ما در تاریخ عاشورا که مصداق بارز عرصه حق علیه باطل است گزینه سومی نداریم. و این لفاظی ها که ما باید زینبی باشیم و … بی معناست. زینب خود حسینی بوده است. و تمام حیثیت خود را در دفاع از ولی خود و نه حسین به مثابه برادر گذاشته است. و اگر در کوفه و شام آنگونه خطبه می خواند برای دفاع از حریم ولایت است. نه در فراغ برادرش. اینها چیزی نیست که کسی نداند و بی خبری همچون من بخواهد به کسی یادآوری کند اما نمی دانم چرا برخی دوستان یادشان رفته است که کمترین گناه شخص بی طرف در جدال بین حق و باطل این است که به باطل اجازه ظهور و بروز بیشتری می دهد. باعث می شود که نعره باطل بلند تر جلوه کند و این خودش گناه کوچکی نیست. بازهم تاکید دارم که دعوای من بر سر این نزاع های کوچک نیست که احمدی نژاد و موسوی هر کدام خود دانند و خدایشان . مساله بر سر این است که این نگرش که من نه با شما هستم و نه با آنها باعث به وجود آمدن گروهی تحت عنوان «قاعدین» در تاریخ صدر اسلام شد که به علی علیه السلام گفتند ما نه با تو هستیم و نا با معاویه .ما نمی دانیم کدام حق هستید و در خلوت شان زمزمه کردند که این دو هر دو دعوای جاه و منصب دارند و علی را تنها گذاشتند. حق را تنها گذاشتند. این مهم است وگرنه علی علیه السلام که به کمک کسانی مانند همین خواجه ربیع که در مشهد است و مردم کرور کرور برای زیارتش می روند در حالیکه از همین قاعدین بوده است ، نیازی ندارد. یادمان باشد که ما با کمک کردن به حق به نرخ خودمان می افزاییم و خود را جزء یاری دهندگان حق قرار می دهیم و هیچ منتی بر سر حق نیست . منت بر سر ماست.ما مدیون حق هستیم نه حق مدیون ما.   بعدن نوشت: امروزها دائم این بیت از آن درویش آسمانی، مرحوم آقاسی را زیر لب زمزمه می کنم که سروده بود:                      با علی در بدر بودن شرط نیست                  ای برادر نهروان در پیش روست اصلاحیه: پس از تذکر دادن دو تن از دوستان متوجه شدم که نام خواجه ربیع درست است و نه خواجه اباسلط . از دوستان محترم و جناب خواجه اباسلط رسما معذرت خواهی میکنم

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code